1-زندگی نامه امام علی (ع)
زندگی نامه امام علی (ع)
ولادت
اولین امام مؤمنین خلیفه خدا بلافصل بعد از رسول الله خاتم النبیین (ص)،برادر ، پسر عمو، وزیر و داماد او ، سید الو صیین، امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) در روز جمعه 13 رجب در بیت الله الحرام، داخل کعبه معظمه به دنیا آمد، که قبل از او و بعد از او مولودی در آنجا به دنیا نیامده و نخواهد آمد.
القاب امیر المؤمنین (ع)
اسم شریفش علی (ع) است. صاحب کتاب الانوار می گوید: علی بن ابی طالب (ع) در کتاب خدا 300 اسم دارد. مشهور ترین القاب حضرت امیر المؤمنین است که این لقب مخصوص آن حضرت است، و ابن شهر آشوب 850 لقب برای آن حضرت ذکر نموده.
مشهورترین کنیه های آن حضرت ابو الحسن است. اضافه بر اسامی و القابی که آن حضرت در کتاب های مختلف آسمانی به زبان های مختلف دارند ..... چه اینکه آن حضرت در نزد اهل آسمان معروف به ((شمساطیل)) است. در زمین ((جمحائیل))، در لوح ((قنسوم))، در قلم ((منصوم))، در عرش ((معین))، نزد رضوان ((امین))، نزد حور العین ((اصب)) است، در صحف ابراهیم (ع) ((حزبیل)) است، در عبرانیه (( بلقیاطیس))، در سریانیه ((شروحیل))، در تورات ((ایلیا))، در زبور ((اریا))، در انجیل ((بریا))
در صحف (( حجر عین))، در قرآن علی (ع) است.
از القاب دیگر ایشان: ابو الائمه، خلیل النبوه، المخصوص بالاخوه، یعسوب الایمان، یعسوب الدین، میزان الاعمال، سیف ذی الجلال
صالح المؤمنین، وارث علم النبیین، الحاکم فی یوم الدین، شجره التقوی، حجه الله البالغه، نعمه الله السابغه،الصراط الواضح، الامام الناصح ، الوصی،البر، التقی، النبأ العظیم، الصدیق الرشید، الزکی، نور الله التام، سید الوصیین، کلمه الرحمن، الباقر العلوم الادیان، التالی سور القرآن، الثاقب لحجاب الشیطان، الجامع لاحکام القرآن و...
والدین امیر المؤمنین (ع)
پدر والا مقام آن حضرت، سید بطحاء حضرت ابو طالب (ع) ، و مادر آن حضرت ، فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف، بانوی حرم حضرت ابو طالب (ع) است که انوار امامت و ولایت اولا از آن خزانه عصمت و گنجینه حیاء و عفت به ظهور آمده و اولین هاشمیه ای است که چنین اختر فروزنده ای آورد.
آن حضرت نه تنها مادر امیر المؤمنین (ع) بود، بلکه بعد از وفات عبد المطلب (ع) که شش یا هشت سال از سن مبارک پیامبر (ص) گذشته بود و آن حضرت به ابو طالب(ع) سپرده شده بود- فاطمه بنت اسد در حق پیامبر (ص) مادری کرد.
و همیشه او را بر فرزندان خود مقدم می داشت و همه روزه از آن حضرت علامات نبوت را مشاهده می نمود و پیامبر خدا (ص) آن حضرت را مادر خطاب می کرد.
همچنین بعد از وفات خدیجه کبری (ع) ، پیامبر فاطمه زهرا(س) را به فاطمه بنت اسد (ع) سپردند. ایشان برای آن حضرت مادری می کرد و در دامان عزت خود ، آن مستوره دو جهان را با جان و دل سرپرستی می کرد تا زمانی که از دنیا رفت.
آن حضرت در سال چهارم هجری در طیبه از دنیا رفت. و در بقیع مدفون شد. هنگامی که امیر المؤمنین(ع) خبر فوت والده اش را به پیامبر (ص) دادند آن حضرت فرمودند : ((او مادر من بود)) بعد عمامه و لباسش را داد که فاطمه (ع) را به آنها دفن کنند و خود حضرت بر جنازه نماز خواند و چهل تکبیر بر جنازه گفت و فرمود: (( چون چهل صف از ملائکه به جنازه اش نماز خواندند چهل تکبیر گفتم )) حدیث ولادت علی (ع) هم دلالتی بر صلابت ایمان فاطمه بنت اسد (ع) مادر آن حضرت دارد.
نور امیر المؤمنین(ع) در اصلاب پدران
نوری که از عرش پروردگار آمده بود، در انبیاء و اوصیاء یکی بعد از دیگری منتقل شده تا به عبد المطّلب رسید و بعد آن نور دو قسم شد . نوری در پیشانی مبارک عبد الله (ع) پدر بزرگوار پیامبر (ص) که آن نور بعدا به پیشانی آمنه (ع) و سپس در صورت خاتم الانبیاء(ص) منتقل شد.نصف دیگر نور در پیشانی ابو طالب (ع) قرار گرفت.
خداوند به ابو طالب(ع) چند فرزند عطا فرمود: عقیل، طالب، جعفر، فاخته یا ام هانی، جمانه و علی امیر المؤمنین (ع). هنگامی که خداوند علی (ع) را به ابو طالب(ع) و فاطمه بنت اسد (ع) داد آن نور در صورت فاطمه بنت اسد (ع) درخشندگی می کرد.
محل ولادت امیر المؤمنین (ع)
مکان ولادت امیر المؤمنین (ع) اشرف بقاع یعنی حرم است. اشرف اماکن حرم مسجد است، و اشرف بقاع مسجد کعبه است.
مولودی جز آن حضرت در آن مکان به دنیا نیامده است، آن هم در سید ایام، روز جمعه، در ماه حرام و در بیت الحرام !!
امیر المؤمنین (ع) سه روز چشم مبارک را باز نکرد، تا او را خدمت پیامبر (ص) آوردند. آنجا بود که چشم باز کرد. آن حضرت فرمود: (( او مرا مخصوص به نظر خود قرار داد و من او را مخصوص علم خویش قرار دادم)) . سپس آن حضرت را به آغوش کشید.
و به منزل ابوطالب (ع) آورد.
پیشگویی از ولادت امیر المؤمنین (ع)
جابر بن عبد الله انصاری می گوید: راهبی بود به نام ((مثرب بن رعیب)) که 190 سال عبادت کرده بود، ولی حاجتی از خدا نخواسته بود، روزی از خدا خواست که یکی از اولیانش را به او بنمایاند. خداوند جناب ابو طالب(ع) را نزد او فرستاد و بعد از آنکه راهب دانست این آقا چه کسی است، به آن حضرت بشارت داد که ای ابوطالب، خداوند به تو پسری عطا می فرماید که او ولی خداست و اسم شریف او علی است. هنگامی که او را درک کردی سلام مرا به او برسان و به او بگو مثرب راهب ، اقرار می کند به وحدانیت خدا و به ولایت تو یا امیر المؤمنین (ع) شهادت می دهد.
هنگام رفتن ابوطالب (ع) خرما و انگور و انار بهشتی میل فرمودند و به منزل آمدند. فاطمه بنت اسد(ع) همسر جناب ابو طالب (ع) هم خرمایی که پیامبر (ص) به آن حضرت داده بودند میل فرمود، و به ابو طالب (ع) هم دادند و آن حضرت هم میل فرمودند.
پیامبر (ص) فرمودند: این خرما را کسی می خورد که مقر به توحید و نبوت من باشد.
بعد از آنکه پدر و مادر آن حضرت، میوه های بهشتی را میل فرمودن وجو حضرت مولی الموحدین علی بن ابی طالب (ع) به وجود آمد. هنگامی که فاطمه بنت اسد (ع) حامل آن وجود شریف شد ، به زیبایی و نورانیتش افزوده شد.
انعقاد نطفة امیر المؤمنین (ع)
هنگامی که وجود شریف آن حضرت در بطن فاطمه بنت اسد(ع) قرار گرفت در مکه زلزله شد، و قریش بت ها را به کوه ابو قبیس آوردند. ولی زلزله بیشتر شد و بت ها به صورت به زمین افتادند. آنان به ابو طالب (ع) پناه بردند، و آن حضرت بالای کوه آمد و فرمود: (( مردم، در این شب اتفاق مهمی افتاده است. خداوند خلقی را آفرید که اگر از او اطاعت نکنید و اقرار به ولایت او ننمایید و شهادت به امامت او ندهید این زلزله ساکن نمی شود. پس به اطاعت و ولایت و امامت او اقرار کنید)). سپس در حالی که اشک می ریخت دستان مبارک را بلند نمود و فرمود: پروردگارا من و آقای من، تو را می خوانم به محمدیت پسندیده و علویت بلند مرتبه و به فاطمیت درخشنده و نورانی که بر سرزمین تهامه به رحمت و مهربانی خویش لطف بفرمایی)). دیگران آمین گفتند. دعا که تمام شد زلزله پایان یافت . عرب ها در زمان جاهلیت تا گرفتار می شدند این دع را می خواندند و گرفتاری برطرف می شد.
آن حضرت با جعفر بن ابی طالب (ع) در شکم مادر صحبت کرد که او بیهوش شد. همچنین فاطمه بنت اسد(ع) به طواف گرد خانه خدا می رفت، ولی ناگهان آن حضرت از داخل شکم دو پای خود را به شدت فشار می داد و نمی گذاشت مادرش به محلی که بت ها نصب شده اند نزدیک شود، و حال آنکه مادرش برای عبادت، خانه خدا را طواف می کرد. زمانی دیگر، بت ها در مقابل آن فرزند به دنیا نیامده به صورت به زمین می افتادند. شیر درنده طائف در برابر ابوطالب (ع)تعظیم کرد. هنگامی که آن حضرت علت را جویا شد شیر گفت: (( شما پدر اسد الله و کمک محمد پیامبر خدا (ص) و مربی شیر خدا هستی.
مادر امیر المؤمنین (ع) در کعبه
شب جمعه سیزدهم رجب بانوی بزرگوار ابو طالب (ع) احساس درد کرد، ولی با قرائت نامی مخصوص آرامش پیدا کرد. هنگامی که جناب ابو طالب خواست زنانی از قریش را برای کمک فاطمه بنت اسد (ع) بیاورد، از گوشه خانه ندایی رسید: (( ای ابو طالب، صبر کن چرا که دست نجس نباید ولی خدا را لمس کند)).
هنگام صبح فاطمه بنت اسد(ع) ندایی شنید:(( ای فاطمه به خانه ما بیا)). ابو طالب (ع) و پیامبر (ص) آن حضرت را به مسجد الحرام آوردند. عباس بن عبد المطلب که به همراه جماعتی در مسجد نشسته بودند، دیدند که فاطمه (ع) وارد مسجد الحرام شد و در مقابل کعبه ایستاد و نگاهی به سوی آسمان نمود و فرمود: (( پروردگارا، من به تو و پیامبران و کتاب هایی که از جانب تو آمده اند ایمان دارم . من کلام جدم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم و او بوده که این خانه را بنا کرده است. تو را قسم می دهم و از تو می خواهم به حق کسی که این خانه را بنا کرد، و به حق فرزندی که در شکم من است و با من سخن می گوید و با گفتارش با من انس می گیرد، و من یقین دارم که یکی از آیات و نشانه های توست. که این ولادت را بر من آسان فرمایی)).
ناگهان حاضرین در مسجد الحرام دیدند که دیوار پشت آن سمتی که در کعبه است شکافته شد و فاطمه بنت اسد (ع) داخل شد. هرچه کردند قفل در کعبه را باز کنند ممکن نشد. و دانستند حکمت خداوند در کار است.
فاطمه بنت اسد (ع) می فرماید: (( هنگامی که داخل کعبه شدم دیدم حواء، ساره، آسیه، مادر موسی بن عمران (ع) و مریم مادر عیسی آمدند. آنان به من سلام کردند و در مقابلم نشستند)).
آنچه در ولادت خاتم الانبیاء (ص) انجام دادند در ولادت علی بن ابی طالب (ع) نیز انجام دادند. چه این که فاطمه بنت اسد (ع) در هنگام ولادت پیامبر (ص) حضور داشت و به ابو طالب(ع) ماجرا را خبر داد. حضرت ابو طالب (ع) قبلا به او فرموده بود:
(( 30 سال صبر کن تا خدا موجودی به تو عنایت کند مثل خاتم الانبیاء (ص) مگر در نبوت ، که وصی و وزیر او خواهد شد)).
روز ولادت امیر المؤمنین (ع)
روز جمعه علی بن ابی طالب (ع) مانند خورشید بر روی سنگ سرخ در گوشه راست کعبه طلوع فرمود. همین که بر زمین کعبه قدم نهاد، به سجده افتاد و دست هارا سوی آسمان بلند نمود و فرمود: (( اشهد ان لا اله الا الله، و انّ محمد رسول الله، و اشهد ان علیا ولیٌّ محمد رسول الله، بمحمد یختم الله نبوة و بی یختم الوصیه و انا امیر المؤمنین)) :
((شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست، و محمد(ص) پیامبر خداوند است و علی وصی رسول الله (ص) است. به محمد (ص) نبوت، ختم می شود و به من وصایت کامل و تمام می شود و منم امیر المؤمنین)). سپس فرمود:(( جاء الحقٌّ و ذهق الباطل)) ((حق آمد و باطل رفت)).
در این هنگام که وجود سرا پا جودش پای بر این عرصه خاکی نهاده بود، بت هایی که در کعبه بود به صورت به زمین افتادند و آسمان ها نورانی شد. شیطان فریاد برآورد:
(( وای بر بت ها و بت پرستان از این فرزند)).
شهادت
.ضربت خوردن امیر المؤمنین (ع)
در 19 ماه رمضان سال 40 هجری در نماز صبح در مسجد کوفه با شمشیری مسموم به دست ناپاک ابن ملجم منافق بر فرق مبارک امیر المؤمنین (ع) ضربت وارد شد.
در 13 ماه رمضان سال 40 هجری مولی الموحدین علی بن ابی طالب امیر المؤمنین (ع) بعد از فارغ شدن از جنگ نهروان از شهادت خود خبر دادند. در آن روز حضرت بر فراز منبر بعد از بیان کلماتی دٌرربار در حقایق اسلام، در آخر بیانات شریف خود، به فرزندشان امام حسن مجتبیٰ (ع) فرمودند: ((13 روز گذشته است)). از امام حسین (ع) پرسیدند: (( چند روز باقی مانده است))؟ امام حسین (ع) فرمود : (( 17 روز باقی مانده است)). در این هنگام امیر المؤمنین (ع) دست به محاسن مبارک گرفتند و فرمودند: (( نزدیک است این موی من به خون سرم خضاب شود)).
در شب 16 ماه رمضان سال 40 هجری امیر المؤمنین (ع) در خواب پیامبر (ص) را دیدند، و آن حضرت به نزدیک شدن ملاقاتشان در بهشت به امیر المؤمنین (ع) بشارت دادند، و امیر المؤمنین (ع) به دخترشان ام کلثوم (ع) خبر دادند. در شب نوزدهم امیر المؤمنین (ع) روزه را در منزل ام کلثوم (ع) افطار نمودند.
در شب 19 رمضان سال 40 هجری وردان و شبیب که با ابن ملجم در شهادت امیر المؤمنین (ع) همراه بودند، در حین درگیری کشته شدند.
در سال چهلم گروهی از خوارج در مکه جمع شدند و برکشتگان نهروان گریستند. سه نفر از آنان با هم پیمان بستند که در یک شب امیر المؤمنین (ع) و عمر عاص و معاویه را بکشند.
ابن ملجم کشتن امیر المؤمنین (ع) را بر عهده گرفت و وارد کوفه شد و با کمک قطام بنت اخضر که ابن ملجم قصد ازدواج با او را داشت، و با همدستی شبیب بن بجره و وردان بن مجالد تصمیم خود را عملی کرد.
در صبح روز نوزدهم بعد از اذان صبح، امیر المؤمنین (ع) وارد مسجد شد و صدای نازنین ایشان به:((یا ایهاالناس، الصلاة)) بلند شد.
سپس آن حضرت مشغول نماز شد . هنگامی که در رکعت اول سر از سجده برداشت شبیب بر آن حضرت حمله ور شد، ولی شمشیرش خطا کرد. بلا فاصله ابن ملجم لعنة الله حمله کرد و شمشیر او فرق مبارک آن حضرت را شکافت و محاسن شریفش به خون فرق مبارکش خضاب شد، و صدای مبارکش بلند شد: (( بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله، فٌزت و رب الکعبه))
صدای جبرئیل بلند شد: ((تهدمت والله ارکان الهدی وانطسمت والله نجوم السماء اعلام التقی وانفصمت والله عروة الوثقی قتل بن عم محمد المصطفی، قتل وصی المجتبی، قتل علیٌ مرتضی، قتل والله سید الاوصیاء ، قتله اشق الاشقیاء))
موضوعات مرتبط با این مطلب : <-ArchiveEntryCategory->
برچسب ها:
زندیگنامه حضرت زهرا(س)
زندیگنامه حضرت زهرا(س)
ولادت
در 20 جمادی الثانی سال پنجم بعثت حضرت حور اء انسیه، عذراء بتول،ام ابیها، حضرت فاطمه
زهرا (س) در مکه مکرمه به دنیا آمدند.
انعقاد نطفه فاطمه (س)
داستان انعقاد نطفه حضرت زهرا (س):
1. در شب معراج خداوند سیبی به پیامبر (ص) هدیه داد که از عظمت خلقت و بوی و رنگ و
زیبایی آن،ملائکه تعجب کردند. خداوند امر فرمود تا پیامبر (ص) آن را میل کند.هنگامی که آن سیب را شکافت، نوری از آن درخشید. جبرئیل(ع) گفت: بخور یا رسوالله،که این نور منصوره فاطمه،دختری است که از صلب تو خارج می شود. در بعضی روایات است که از رطب بهشتی هم خاتم الأنبیاء(ص) میل فرمودند.
2. در 10 شعبان سال چهارم هجری ، جبرئیل بر پیامبر(ص) در ابطح نازل شد و فرمان کناره گیری از حضرت خدیجه(ع) را به مدت 40 شبانه روز- به عنوان مقدمه حمل حضرت زهرا (س)- ابلاغ فرمود.
با اینکه آن حضرت علاقه وافری به خدیجه (ع) داشت و این کار برای آن حضرت پر مشقت بود، ولی برای خدیجه(ع) پیام داد که برای مدتی به خانه نمی آیم و به منزل فاطمه بنت اسد (ع) می روم.
شب ها در را ببند و در بستر آسایش کن. پیامبر(ص) شب ها به منزل فاطمه بنت اسد(ع) می آمد. هر شب هنگام افطار، خرما و انگور و غذای بهشتی می آوردند. با آب بهشتی و حوله، دست آن حضرت را شسته و تمیز می کردند. امیر المؤمنین (ع) حسب دستور پیامبر(ص) جلو در می نشست که کسی نیاید و در آن غذای بهشتی با پیامبر(ص) شریک شود. در شب چهلم دستور رسید به خانه خدیجه (ع) برو که خداوند به خود سوگند خورده که امشب از صلب تو ذریه پاک و طیبه ای بیافریند. ضرت از جا بر خاسته و به منزل خدیجه آمدند.
حضرت خدیجه(ع) می فرماید: (( سوگند به آن کسی که آسمان را برافراشته و آب را از زمین جوشانیده، حضرت از من دور نشده بودکه سنگینی وجود فاطمه(س) را در خود احساس کردم))
دوران بارداری خدیجه(ع)
هنگامی که حضرت خدیجه (ع) دوران حمل خود را می گذراند،حضرت فاطمه(س)از داخل شکم با مادر صحبت می فرمود، و او را دل داری می داد و به صبر و پایداری دعوت می فرمود.
پیامبر (ص) به خدیجه(ع) فرمودند: ((جبرئیل به من بشارت داد که این مولود دختر است، و او موجودی پاک و با برکت است. خداوند متعال نسل و ذریه مرا از او قرار می دهد،و از نسل او امامانی در امت قرار خواهد داد که بعد از پایان یافتن وحی او،جانشینانش بر روی زمین باشند)).
هنگام ظاهر شدن آثار وضع حمل،سراغ زنان قریش فستادند، ولی کسی برای کمک نیامد، چه اینکه آنها راضی به ازدواج حضرت خدیجه(ع) با پیامبر (ص) نبودند، و خدیجه(ع) از این برخورد آنها غمناک شد.
در همین حال، چهار زن بلند بالا که شبیه زنان بنی هاشم بودند بر او وارد شدند. یکی از آنان به او گفت: (( ای خدیجه،غمگین میباش که ما فرستادگان پروردگار تو هستیم. ما خواهران توایم،من ساره هستم و این آسیه و همنشین تو در بهشت و این مریم دختر عمران و این صفوراء دختر شعیب است. خداوند ما را نزد تو فرستاده، تا در کارهای مربوط به زنان به تو کمک کنیم)). یکی از آنان در سمت راست او، دیگری در سمت چپش،سومی پیش روی آن حضرت و چهارمی پشت سر او نشستند.
فاطمه(س) به دنیا آمد
علیا مخدره خدیجه کبری (ع)، حضرت فاطمه زهرا (س) را پاک و پاکیزه بر زمین نهاد.در این هنگام نوری از وجودش درخشید که تمام خانه مکه را روشن کرد، و این نور در شرق و غرب درخشش نمود. بانویی که پیش روی خدیجه (ع) بود، حضرت فاطمه(س) را برداشت و با آب کوثر شستشو داد، و پارچه سفیدی که از شیر سفیدتر و از مشک و انبر خوشبوتر بود بیرون آورد. یکی را بر بدن او پیچیده، دیگری را بر سرش انداخت و سپس از او خواست که سخن بگوید.
حضرت فاطمه(س) لب به سخن گشود، و فرمود: (( اشهد ان لا اله الا الله، و انَ ابی رسول الله سید الأنبیاء و انَ بعلی سید الاوصیاء و انَ ولدی سادة الاسباط)): ((گواهی می دهم که جز الله خدایی نیست، و پدرم فرستاده ی خدا و سرور پیامبران است، و شوهرم سرور جانشینان و فرزندانانم آقای نوادگان و اسباط هستند)).
بعد بر یکایک آنان سلام کرده و هر یک را به اسم صدا زد. آنان بر چهره او تبسم کردند، و حورالعین و بهشتیان یکدیگر را به ولادت حضرت زهرا (س) بشارت دادند. در آسمان نوری درخشان پدید آمد که ملائکه تا آن روز چنان نوری را ندیده بودند، و لذا نام حضرت را ((زهرا)) گذاشتند. بانویی که پیش روی خدیجه(ع) نشسته بود ، به او گفت: (( او را پاکیزه و آراسته و با برکت دربر گیر، که در نسل و ذریه اش برکت قرار داده شده است)).
خدیجه (ع) حضرت را با شادی و خشنودی از دست او گرفته، و سینه در دهانش گذارده و دهان او را پر از شیر کرد، و این گونه بود که فاطمه(س) رشد جسمی خویش را آغاز کرد.
شهادت
امام کاظم (ع) می فرماید: (( إن فاطمة صدیقة الشهیده)): ((همانا فاطمه(س) راستگو و شهیده است)).
در سوم جماد الثانی سال یازده هجری در روز سه شنبه شهاد ت حضرت بتول عذراء مظلومه مضروبه حضرت سیدة النساء فاطمه زهرا(س) به وقوع پیوسته است.
بعد از شهادت و دفن پیامبر(ص) سه بار به منزل امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا(س) هجوم آورده، و در هر بار به طریقی جسارت بر اهل بیت(ع) کردند. در یکی از این دفعات ، که در منزل آن حضرت را آتش زدند و به زور وارد منزل آن حضرت شدند، حضرت صدیقه(س) پشت در بودند.
با اینک می دانستند حضرت پشت در است، با لگد و فشار در را باز کردند، و میخ در، سینه آ ن مخدره را آزرد و محسن (ع) سقط شد و پهلوی آن حضرت شکست. آن حضرت بیهوش روی زمین قرار گرفت، و حضرت مولی الموحدین (ع) را با سر پای برهنه و دست بسته بسوی مسجد بردند.
وقتی حضرت زهرا(س) به هوش آمدند به دنبال امیرالمؤمنین(ع) رفتند، و از بردن آن حضرت به مسجد مانع شدند. داخل کوچه جلو چشم همسرش اسد الله الغالب امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع)، با تازیانه و غلاف شمشییر بر بدن حضرت صدیقه شهیده (س) زدند که طبق بعضی روایات از بازوی ایشان خون جاری شد و باز بیهوش روی زمین قرار گرفتند.
روز های حزن فاطمه(س)
بعد از این وقایع و فجایع آن حضرت بعضی روزها با دلی شکسته و محزون کنار قبور شهدای احد می رفت و می گریست، و مرگ خود را از خداوند طلب می کرد، تا اینک آهسته آهسته درد و جراحت های بدن بیشتر شد، و از آن به بعد نزدیک مدینه زیر درختی می نشست وگریه و ناله می کرد، منافقین آن درخت را هم بریدند. بعد از آن امیرالمؤمنین (ع) سایبانی ساختند که مشهور به ((بیت الاحزان)) شد.
روز به روز بر شدت بیماری بی بی افزوده می شد. سینه شکسته و مجروح، بازوی ورم کرده،صورت نیلی، محسن سقط شده، غم پیامبر(ص)، مظلومیت امیرالمؤمنین (ع)، کار را به جایی رساند که آن حضرت در بستر بیماری افتاد، و وصیت های خویش را به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: ((شبانه مرا زیر پیراهن غسل بده و کفن کن و دفن نما، قبرم مخفی باشد و ابوبکر و عمر در تشییع و نماز من حاضر نشوند. عایشه و غیر عایشه نیز بر جنازه من حاضر نشوند)).
مدینه در شهادت فاطمه(س)
روز شهادت آن حضرت،مدینه مثل روز شهادت خاتم الأنبیاء(ص) شده بود. کوچک و بزرگ از زن و مرد، نالان و گریان بودند. بدن مطهر آن حضرت شبانه غسل داده شد و هنگام غسل، امیرالمؤمنین و حسنین و زینبین (ع) و فضه خادمه و اسماء بنت عمیس حاضر بودند. سپس عده ای از گل های سر سبد اصحاب امیرالمؤمنین (ع): سلمان، ابوذر ، مقداد، عمار و ... حاضر شدند و بدن را دفن کردند.
در بقیع چهل صورت قبر ترتیب دادند و بر آنها مقداری آب ریختند. فردای آن روز منافقین قصد نبش قبر را نمودند، ولی امیرالمؤمنین(ع) اجازه نفرمودند.
احتمالات در محل دفن آن حضزت متعدد است، ولی زیارت آن حضرت در مسجد النبیَ((ص)، حجره خود آن حضرت-که در زمان ما جزء صحن مسجد است- بین محراب و منبر، در بقیع وارد شده است.
اصبغ بن نباته(ره) نقل می کند که از امیرالمؤمنین(ع) از علت شبانه دفن شدن فاطمه زهرا(س) سؤال شد. آن حضرت(ع) فرمودند: همانا او بر گروهی خشمناک بود و نمی خواست که بر جنازه اش حاضر باشند و حرام است بر دوستان آن گروه که بر جنازه یکی از فرزندان او نماز گزارند.
اقوال در شهادت آن حضرت
1. سی روز بعد از شهادت پیامبر(ص)
2. چهل روز بعد از شهادت پیامبر(ص)(8 ربیع الثانی)
3. چهل و پنج روز بعد از شهادت پیامبر(ص)
4. شصت روز بعد از شهادت پیامبر(ص)
5. هفتاد روز بعد از شهادت پیامبر(ص)
6. هفتاد و دو روز بعد از شهادت پیامبر(ص)
7. هفتاد و پنج روز بعد از شهادت پیامبر(ص)
8. هشتاد و پنج روز بعد از شهادت پیامبر(ص)
9. نود روز بعد از شهادت پیامبر(ص)
10. نود و پنج روز بعد از شهادت پیامبر(ص)
11. روز 21 رجب
12. 25 رجب
13. سوم ماه رمضان
14. 6 ماه بعد از شهادت پیامبر(ص)
15. 8 ماه بعد از شهادت پیامبر(ص)
موضوعات مرتبط با این مطلب : <-ArchiveEntryCategory->
برچسب ها:
-ازدواج علی (ع) و فاطمه(س)
ازدواج امیرالمومنین و حضرت زهرا(س)
در 18 ذی الحجه سال 2 هجری آقا و سرور ما خاتم الانبیاء (ص) علی (ع) را به سیده نساء العالمین فاطمه زهرا بتول (س) تزویج فرمود. این ماجرا بعد از رجوع از جنگ بدر در روز سه شنبه 6 ذی الحجه واقع شده است. امام صادق (ع) می فرماید: (( اگر خداوند متعال امیرالمومنین(ع) را خلق نمی کرد، در تمام زمین انسانی که کفو و شایسته همسری با فاطمه (س) باشد یافت نمی شد))، از آدم ابوالبشر و بعد از او.
خواستگاری از فاطمه (س)
هنگامی که سن مبارک بتول عذرا حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س) نه سال کامل شد، از اطراف و اکناف اهل مدینه و عظمای قبایل و رؤسای عشایر و صاحبان مکنت و ثروت به خواستگاری حضرت آمدند. عده ای از منافقین هم این جرئت را به خود دادند که با کمال بی شرمی به خواستگاری آن حضرت بیایند.
هنگام خواستگاری بعضی از آنها رسول اکرم (ص) بسیار ناراحت شدند.و به عده ای از منافقین که اعتراز کردند ، فرمودند: (( من شما را رد نکردم، بلکه خدا شما را رد کرده و امر فاطمه(س) از جانب خداوند متعال معین می شود)). آنان غافل از این بودند که این گوهر گرانبها را خداوند در سایه عزت و حراست حفظ نموده و او را در خور استعداد ابناء دنیا از ملوک و رعایا و ارباب فقر و غنا قرار نداده است، بلکه او را برای وصی پیامبر(ص) علی بن ابی طالب (ع) ذخیره فرموده است.
از امام حسین(ع) روایت شده که فرمود: روزی حضرت رسول (ص) در خانه ام سلمه بود. فرشته ای با هیبت خاصی بر آن حضرت نازل شد که با لغات گوناگون که به یکدیگر شباهتی نداشت مشغول تسبیح و تقدیس خداوند بو. او عرض کرد: من صرصائیلم. خداوند مرا نزد شما فرستاده که به شما بگویم: (( نور را با نور تزویج کن)). حضرت فرمود: (( چه کسی را با چه کسی))؟ گفت: (( فاطمه را با علی بن ابی طالب)). لذا پیامبر(ص) فاطمه (س) را در حضور جبرئیل و میکائیل و صرصائیل به عقد علی (ع) در آورد و این عقد در زمین بود.
در این هنگام پیامبر(ص) به شانه های صرصائیل نگریست و دید نوشته است: (( لا اله الا الله، محمد رسوالله، علی بن ابی طالب مقیم الحجه)).فرمود: ای صرصائیل، از کی این جمله بین شانه های تو نوشته شده است؟ دوازده هزار سال پیش از آنکه خداوند متعال دنیا را بیافریند.
مراسم عروسی
هنگامی که حضرت فاطمه(س) در شب ازدواج به خانه علی (ع) می بردند، پیامبر(ص) از جلو ایشان ، جبرئیل در سمت راست و میکائیل در سمت چپ ایشان، و هفتاد هزار فرشته پشت سر حضرتش حرکت می کردند و در آن حال خدا را تسبیح می گفتند و تقدیس می کردند، و این تسبیح و تقدیس آنه تا طلوع فجر ادامه داشت.
جبرئیل زمام ناقه ای که آن حضرت را می بردند و اسرافیل رکاب و میکائیل دنبال آن را گرفته بود، و پیامبر(ص) جامه ی فاطمه (س) را منظم می کرد، و هفتاد هزار نفر ملک با دیگر فرشتگان تکبیر می گفتند، ام به حسب ظاهر سلمان ناقه را گرفته بود و حمزه و عقیل و جعفر (ع) از اهل بیت از قفای حضرت فاطمه (س) و بنی هاشم با شمشیر های کشیده می آمدند،و همسران پیامبر(ص) از پیشرو می آمدند.
پیامبر(ص) آنها را به مسجد طلبید و دست فاطمه (س) را در دست علی (ع) نهاد و فرمود: (( بارک الله فی ابنه رسوالله)) ، و نیز فرمود : (( هذه ودیعتی)) ، و بعد از مراسمی مخصوص، پیامبر(ص) در حق آنها و نسل ایشان دعا کرد. سپس فرمود: (( مرحبا به بحرین یلتقیان و نجمین یقترنان)).
سپس پیامبر (ص) نزد ایشان بیرون آمد و چهار چوب در را گرفت و فرمود: ((طهَّر کما الله و طهَّر نسلکما،انا سلمُ لمن سالکما و حربُ لمن حاربکما، أستودعکما الله و أستخلفه علیکما)).
آنگاه همه به منزل خود رفتند و از زنان جز اسماء کسی نزد غاطمه (س) نماند، و این به خاطر وصیت حضرت خدیجه (ع) که هنگام وفات گریست و از اسماء عهد و پیمان گرفت که در شب عروسی حضرت فاطمه (س) آن حضرت را تنها نگذارد. اسماء هم به عهد خود وفا کرد، و چون ماجرا را برای پیامبر (ص) نقل کرد، آن حضرت یاد خدیجه (ع) کرد و گریست و در حق اسماء دعا کرد.
مهریه حضرت زهرا
در مقدار و نوع مهریه آن حضرت روایات مختلفی شده است:
- یک لباس مشکی بلند و یک پوست گوسفند و مقداری عطر
- یک لباس نرم وملایم و یک زره و زیر اندازی از پوست قوچ
- یک لباس نرم وملایم مشکی بلند و یک زره حطمی.
- چهار صد و هشتاد درهم.
- چهار صد مثقال درهم.
پانصد درهم، که علامه مجلسی و ابن شهر آشوب (ره) می فرمایند: اصحّ اقوال همین قول است.
- زره حطمی که ارزش آن سی درهم بود.
- درع حطمی و پوست قوچ یا میش.
- یک شتر.
- یک پنجم زمین، پیامبر (ص) فرمود: (( در آسمان معین شده که مهریه آن حضرت یک پنجم زمین است. پس هرکه در زمین راه برود در حالی که با او و فرزندانش دشمن باشد، قدم زدن او تا روز قیامت در زمین حرام است)) .
- امام باقر (ع) فرمود: مهر فاطمه یک پنجم زمین و دو سوم بهشت است، و در زمین چهار نهر فرات، نیل، نهروان و بلخ برای حضرت فاطمه(س) است. خداوند به پیامبر(ص) فرمود: (( ای محمد، تو فاطمه را به مهریه پانصد درهم به ازدواج علی درآور تا سنتی در بین امت تو باشد)).
ولیمه عروسی
اثاث منزل و ولیمه عروسی حضرت زهرا(ع) چنین بود که پیامبر (ص) به امیرالمومنین (ع) فرمود: (( زره خود را بفروش)). آن حضرت زره را فروخت و در خدمت پیامبر(ص) آورد. پیامبر(ص) مقداری را جهت تهیه غذای عروسی به ام سلمه دادند . بنابر روایات، نصف از لوازم غذا را پیامبر(ص) و نصف دیگر را امیر المومنین(ع) تهیه نمودند.
جهازیه حضرت زهرا(س)
مقداری را هم به بلال و عمار دادند که از بازار لوازم خانه را خریداری کنند. یک پیراهن، یک عدد روسری،قطیفه سیاه خیبری یا عبای سیاه، پرده نازک پشمی، یک عدد حصیر از بافته های قریه هجر، آسیای دستی، یک عدد طشت مسی، مشک برای آب آوردن، کاسه ای سفالین، مشکی مخصوص خنک کردن آب، ابریقی که طرف بیرونش رنگ شده بود، کوزه سفالین، پوست گوسفند.
امیرالمومنین (ع) می فرماید: در آن شب که دختر پیامبر(ص) به خانه من آمد، بسترمان جز یک پوست گوسفند نبود.
در جای دیگر از آن حضرت نقل شده که فرمود: من با فاطمه (س) در حالی ازدواج کردم که جز یک پوست گوسفند چیزی نداشتیم که شب بر روی آن می خوابیدیم و روز علوفه شترمان را بر روی آن می ریختیم و خدمتگذاری در خانه نداشتیم.
در روایتی دیگر می فرماید: پیامبر(ص) به خانه ما آمد در حالی که ما بر روی خود قطیفه ای انداخته بودیم که اگر از طول، آن را به روی خود می کشیدیم، پهلویمان خالی میشد و اگر از عرض می انداختیم سر و پاهایمان بدون روپوش می ماند.
بعضی از اهل سنت نقل کرده اند : هنگامی که فاطمه(س) به خانه علی (ع) رفت، در خانه آن حضرت جز ریگ پهن شده، کوزه سفالین، بالش و ظرفی برای آب نیافت.
عروسی و شرکت کنندگان
در بعضی روایات آمده است که 29 یا 30 روز بعد از خرید، امیر المونین (ع) صبر کرد تا اینکه جعفر و عقیل(ره) به آن حضرت گفتند: از پیامبر(ص) بخواه که همسرت را به خانه بیاوری. بعضی از همسران پیامبر(ص) گفتند: ما از پیامبر(ص) خواهش می کنیم که شما همسرت را بیاوری.
پیامبر(ص) فرمود: (( ما انتظار داریم خود او بیاید و از ما درخواست کند)). امیرالمونین (ع) می فرماید: عرض کردم: (( حیا مانع من می شود)). پیامبر(ص) اجازه مجلس عروسی و ولیمه را فرمودند، و به امیرالمونین (ع) فرمدند: (( هرکس را دوست داری دعوت کن)). زنان به کار زن ها و امیرالمونین(ع) و عمار و بلال و چند نفر دیگر به کار مجلس مرد ها که در مسجد بود ، می رسیدند.
اصحاب با هدایای خود در جشن عروسی آن دو نور الهی شرکت کردند، و از ولیمه عروسی که به دستور پیامبر(ص) فراهم آمده بود، میل کردند. در آن مجلس 4000 نفر از آن طعام خوردند و پیامبر(ص) غذایی برای امیر المونین (ع) و فاطمه (س) فرستاد، در حالی که چیزی از آن غذا کم نشد و همچنان بجای ماند، با وجود اینکه سه روز از آن تناول می کردند.
شب با مراسمی مخصوص،حسب الامر پیامبر(ص) آن دو بزرگوار را به حجره ام سلمه آوردند. ام سلمه می گوید: هنگامی که خورشید غروب کرد، پیامبر(ص) فرمود: (( فاطمه را بیاور)). من رفتم و دست فاطمه (س) را گرفته در حالی که لباسش بر زمین کشیده می شد و از خجالت و شرم عرق از چهره اش جاری بود، آن حضرت را نزد پدر بزرگوارش آوردم. هنگامی که خدمت آن حضرت رسید، از شدت خجالت پایش لغزید. پیامبر(ص) فرمود: (( خداوند تو را از لغزش های دنیا و آخرت نگه دارد)).
هنگامی که پیش روی آن حضرت قرار گرفت، چادر را از صورت فاطمه (س) کنار زد تا علی چهره او را ببیند. سپس دست او را در دست علی (ع) قرار داد و این گونه بود که زندگی نورانی آغاز شد.
ثمره ازدواج نورانی
ثمره این ازدواج مبارک و نورانی و الهی پنج فرزند بود. دو امام معصوم (ع)، آقا و مولایمان حضرت مجتبی (ع) و سرور شهیدان حضرت ابا عبدالله (ع)، دو دختر حضرت عقیله بنی هاشم زینب کبری (س) و جناب ام کلثوم (س)، که این فرزندان در زمان حیات پیامبر(ص) در مدت 9 سال به دنیا آمدند. آخرین فرزند ایشان حضرت محسن (ع) بود که بعد از شهادت پیامبر(ص) به مدت چند روز به وسیله ضربه های پشت در و دیوار و کتک های منافقین و ظالمین به شهادت رسید. حضرت فاطمه (س) نه سال و 75 روز یا 95 روز در منزل امیرالمونین (ع) زندگی کرد تا آنکه بعد از شهادت حضرت محسن (ع) به شهادت رسید.
ازدواج آسمانی
بین ازدواج آن حضرات در آسمان و تزویج آنها در زمین چهل روز فاصله بود . در اول یا ششم ذی الحجه در حالی که طرف ایجاد عقد خداوند متعال و طرف قبول جبرئیل و خطبه خوان راحیل بود. شاهدان حاملان عرش و 70 هزار نفر از فرشتگان بودند. نثار کننده این عروسی رضوان خزانه دار بهشت، و آنچه نثار شد ، درّ و یاقوت و مرجان، و حجله دار این زفاف اسماء یا ام ایمن بود و نتیجه این ازدواج ائمه اطهار(ع).
اقوال در روز ازدواج حضرت
عقد در ربیع الاول و ازدواج هم در ربیع الاول، عقد در اول ذی الحجه و ازدواج هم در ششم ذی الحجه بعد از جنگ بدر، عقد در چند شب باقی مانده از صفر و ازدواج در ذی الحجه، عقد در محرم و ازدواج در ذی الحجه ، عقد در اول ذی الحجه سال دوم حجرت، یا در 25 ذی الحجه، یا سه روز مانده از ماه صفر سال 2 هجرت، یا در 15 رجب پنج ماه پس از هجرت، و ...
موضوعات مرتبط با این مطلب : <-ArchiveEntryCategory->
برچسب ها: